شهید ناصر صارمی
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۹ ب.ظ
شهید صارمی در دهم خرداد سال ۱۳۳۹ در محلهٔ ریحان- خیابان اوحدی مراغه در خانوادهای مذهبی بهدنیا آمد
خانواده وی که چون مقید به اسلام بودند، در تربیت فرزندشان نقش بسزایی داشتند و ایشان با نظارت پدر کودکی را در مسجد و هیئتهای مذهبی گذراند.
از زمانی که خود را شناخت، در امور مذهبی در مجامع ظاهر شد و دوران ابتدائی را در دبستان اوحدی و راهنمایی را در مدرسهٔ پارسا (دکتربهشتی) و مقطع دبیرستان را در مدرسهٔ مهندس بازرگان (علامه طباطبایی) در رشتهٔ حسابداری با اخذ دیپلم حسابداری به پایان برد.
در سن ۱۵سالگی فعالیت خود را در حسینیه منتظران مهدی (عج) آغاز و جز موسسین این مرکز بوده و در همان مسجد نصیرآباد، کلاس قرآن برپا مینمود.
چندین بار توسط ساواک دستگیر شدند. پس از انقلاب به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
در سال ۶۱ بر حسب وظیفه به جبهه شتافت.
بخش هایی از وصیتنامه شهید ناصر صارمی:
خدایا! بارالها! تک سواران سبک بالت را دریاب.
عاشقان درگاهت را بپذیر که اینان یاوران خمینی بت شکن، نمایندهٔ حق و حجت بر خلق هستند.
رزمندگانی که در راه تو سبکبال پر میگشایند و سلحشور و شجاعانه پیش میروند.
خدا شاهد است که انگیزهٔ شتافتن به جبهه فقط رضای الهی است و بس.
آمدهام تا گستاخانه در میدان رزم و مبارزه بتازم و غرور و تکبر را با آب خالص صدق و تواضع شستشو دهم.
از انقلابیون دروغین گریختهام و از آنها که به ظاهر انقلابی بوده و میزها را غصب نمودهاند، بیزارم.
ای حسین! با نگاه به تمام انقلابها و مقایسه با انقلاب جهانی تو، تجربه درس تلخی به من داد؛ که اسلحه و انقلاب، و حتی شهادت نباید به خودی خود مورد احترام قرار گیرد.
بلکه آنچه مهم است، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ارزشهای الهی است.
خدایا تو را شکر میگویم که رمز شهادت را به من شناساندی تا در مواقع خطر از مرگ نهراسم و عاشقانه به دریای خطر فرو رفتم و از مهلکههای سهمگین روی برنگرداندم.
من شهادت را قبول کرده و آزادی خود را به هیچ چیزی حتی به حیات خود نمیفروشم.